«2 موتورسوار مست بودند، داشتیم از اتوبان رد می شدیم که مزاحممان شدند، شوهرم اعتراض کرد و آنهاهم با چاقو به جانش افتادند بعد هم سوار موتور شده و فرار کردند.»
زن که ساعاتی قبل شوهرش را که یک تاجر سرشناس جنوبی بود از دست داده بود حالا نشسته بود روبروی افسر اداره دهم- ویژه قتل - پلیس آگاهی تهران و ماجرای جنایت را تشریح می کرد.
« از جنوب آمده بودیم خانه مادرم، امروز هم رفته بودیم خرید سوغاتی و داشتیم برمی گشتیم خانه که سرو کله این 2 موتور سوار مزاحم پیدا شد و بعد جنایت رخ داد.»
- چهره ضارب را دیدی؟
هوا تاریک بود و من نتوانستم ببینم، اما دوجوان قوی هیکل بودند.
- شماره پلاک؟
نه متوجه نشدم.
راز مبهم یک جنایت
پیگیری قتل تاجر جنوبی 18 تیرماه 82، لحظاتی پس از آن از سوی کارآگاهان آغاز شد که این تاجر 45 ساله در جریان یک حمله خیابانی توسط 2 جوان با ضربات کارد در اتوبان شهید باقری مجروح شد و ساعاتی بعد بر روی تخت بیمارستان جان باخت.
«2 جوان قوی هیکل موتور سوار» تنها سرنخی بود که کارآگاهان جنایی پلیس از ضاربان داشتند. اما تمامی بررسیها بینتیجه ماند.
6 ماه بعد
6 ماه از زمان جنایت گذشته بود که به کارآگاهان پلیس تهران گزارش شد همسر مقتول با جوانی به نام محمد که از آشنایان فامیلیشان است بعد از فروش زمین گرانقیمتی که مقتول به نام همسرش خریده بود،به ترکیه گریختهاند و پس ازازدواج زندگی جدیدی را آغازکردهاند.
اشتباه در نقشه پیچیده
فرار ناگهانی همسر مقتول به نام اکرم و جوان آشنا باعث شد تا نخستین فرضیه ها درباره دخالت وی و محمد در قتل تاجر سرشناس مطرح شود، بررسیها همچنین احتمال دخالت جوان سابقهداری به نام سامان که از آشنایان محمد بود و به اتهام یک قتل درجنوب تحت تعقیب پلیس قرار داشت را نیز قوت بخشیده بود.
با روشن شدن این موضوع، بازداشت همسر مقتول و 2 مرد جوان در دستور کار پلیس قرار گرفت.
گشودن راز بعد از 4 سال
با گذشت 4 سال از زمان جنایت،کارآگاهان پلیس مدتی قبل دریافتند اکرم و محمد به ایران بازگشته و دریکی ازشهرهای شمالی به تجارت روسری مشغولند.
در حالی که ردیابیهای پلیسی برای یافتن آنها در شمال کشور بی نتیجه مانده بود، کارآگاهان اداره 10 اداره آگاهی پایتخت -ویژه قتل- از طریق منابع اطلاعاتی خود دریافتند اکرم هم اکنون در بازار تهران است.
با این گزارش عملیات ضربتی پلیسی آغاز شد و ساعاتی بعد زن جوان دستگیر شده و به همدستی با محمد و سامان در این جنایت اعتراف کرد.
با همکاری زن جوان ساعت 20 سیزدهم مرداد، محمد و سامان نیز در قراری صوری در شرق تهران در حلقه محاصره کارآگاهان اداره 10 آگاهی پایتخت قرار گرفتند.
قتل طمعکارانه
با دستگیری هر سه متهم بازجوییهای تخصصی آغاز شد، این بار زن جوان که دیگر رازی برای پنهانکردن نداشت، با اعتراف به همدستی در قتل گفت: بعد از آنکه من ومحمد به یکدیگر علاقمند شدیم، ابتدا تصمیم گرفتیم من از همسرم طلاق بگیرم وبا هم ازدواج کنیم، اما گرفتن حضانت فرزندانم و طمع ثروت شوهرم وسوسهام کرد با قتل او، ثروت او را تصاحب کنم.
با پیشنهاد محمد، سامان نیز که از افراد شرور منطقه بود و قبلا هم دست به یک جنایت زده بود وارد ماجرا شود و باکمک سامان نقشه قتل طراحی شد.
قاتل تحت تعقیب، مغز متفکر جنایت
این زن گفت: سامان نقشهای را طراحی کرد که بر اساس آن من باید شوهرم را به تهران بکشانم، او عمدا روز انجام جنایت را 18 تیر انتخاب کرده بود چرا که می دانستیم در آن روز تهران شرایط خاصی دارد.
محمد نیز همراه سامان، موتورسیکلتی را که برایش خریده بودم سوار قطار کرد و به تهران آمد.
روز جنایت در حالی که ازچند روز قبل مهمان مادرم بودیم، به بهانه خرید سوغاتی شوهرم را از خانه مادرم به محل جنایت کشاندم، محمد و سامان سوار بر موتورسیکلت به تعقیب ما پرداختند و در فرصتی مناسب با ضربه چاقو شوهرم را از پای درآورده و متواری شدند بعد از آن من داستانی را برای پلیس تعریف کردم و مدتی بعد هم با فروش زمین مخفیانه به ترکیه گریختیم و در آنجا ازدواج کردیم، بعد از مدتی چون فکر میکردیم آبها از آسیاب افتاده به ایران بازگشته و ساکن یکی از شهرهای شمالی کشور شدیم.